معنی فارسی shough
B1صدایی که به دنبال خستگی یا نفسنفس زدن ایجاد میشود.
A sound made often when someone is out of breath.
- NOUN
example
معنی(example):
او وقتی روی زمین فرود آمد، یک شغ بود.
مثال:
He made a shough when he landed on the ground.
معنی(example):
سگ بعد از دویدن طولانی یک شغ زد.
مثال:
The dog gave a shough after running for a long time.
معنی فارسی کلمه shough
:
صدایی که به دنبال خستگی یا نفسنفس زدن ایجاد میشود.