معنی فارسی shrimped

B1

فعل به معنای صید کردن میگو یا خرچنگ‌های کوچک.

To catch or harvest shrimps.

verb
معنی(verb):

To fish for shrimp.

معنی(verb):

To contract; to shrink.

example
معنی(example):

آنها در طول جشنواره با هم میگو صید کردند.

مثال:

They shrimped together during the festival.

معنی(example):

او برای اولین بار زمانی که به ساحل رفت میگو صید کرد.

مثال:

She shrimped for the first time when she went to the beach.

معنی فارسی کلمه shrimped

: معنی shrimped به فارسی

فعل به معنای صید کردن میگو یا خرچنگ‌های کوچک.