معنی فارسی shuff
B1صدای یکنواخت یا ساییدهشده که معمولاً هنگام حرکت ایجاد میشود.
A sound made when something scrapes the ground or moves without lifting.
- NOUN
example
معنی(example):
او در حین راه رفتن صدای شاف به هم میزد.
مثال:
He made a shuff noise as he walked.
معنی(example):
صدای شاف کفشهای او از دوردست در اتاق شنیده میشد.
مثال:
The shuff of his shoes could be heard across the room.
معنی فارسی کلمه shuff
:
صدای یکنواخت یا ساییدهشده که معمولاً هنگام حرکت ایجاد میشود.