معنی فارسی shunpiked
B1عمل استفاده از شونپایک برای دور زدن عوارض.
To take a route that avoids tolls.
- VERB
example
معنی(example):
آنها از شونپایک برای عبور از شهر استفاده کردند تا از ترافیک دوری کنند.
مثال:
They shunpiked their way through the city to avoid traffic.
معنی(example):
بعد از اینکه متوجه شدند عوارض بالا است، سفرشان را با شونپایک انجام دادند.
مثال:
After realizing the tolls were high, they shunpiked their trip.
معنی فارسی کلمه shunpiked
:
عمل استفاده از شونپایک برای دور زدن عوارض.