معنی فارسی sick to death of
B2بسیار خسته و ناراضی بودن از یک چیز تکراری.
Extremely tired or annoyed by something that happens repeatedly.
- IDIOM
example
معنی(example):
از انجام همان کار روزانه به شدت خسته شدهام.
مثال:
I am sick to death of the same routine every day.
معنی(example):
او از صدای مداوم در شهر به شدت خسته شده است.
مثال:
She is sick to death of the constant noise in the city.
معنی فارسی کلمه sick to death of
:
بسیار خسته و ناراضی بودن از یک چیز تکراری.