معنی فارسی sidebone
B2sidebone بخشی از ساختار اسب که ممکن است تحت تأثیر آسیب یا بیماری قرار گیرد.
A bone located in the side of a horse, relevant to its health.
- NOUN
example
معنی(example):
Sidebone بخشی از آناتومی اسب است.
مثال:
The sidebone is part of a horse's anatomy.
معنی(example):
دامپزشکان sidebone را برای هر گونه مشکل بررسی میکنند.
مثال:
Vets check the sidebone for any issues.
معنی فارسی کلمه sidebone
:
sidebone بخشی از ساختار اسب که ممکن است تحت تأثیر آسیب یا بیماری قرار گیرد.