معنی فارسی silverized

B1

توصیف شیء که تحت عمل نقره‌ای قرار گرفته است و عموماً به زیبایی آن افزوده است.

Having been coated or treated with silver.

example
معنی(example):

سطح نقره‌ای شده گلدان باعث شد که آن زیبا به نظر برسد.

مثال:

The silverized surface of the vase made it look exquisite.

معنی(example):

آنها جواهرات نقره‌ای شده را در بازار فروختند.

مثال:

They sold silverized jewelry at the market.

معنی فارسی کلمه silverized

: معنی silverized به فارسی

توصیف شیء که تحت عمل نقره‌ای قرار گرفته است و عموماً به زیبایی آن افزوده است.