معنی فارسی simoniacally
C1به شیوهای مرتبط با خرید و فروش مناصب مذهبی.
In a manner pertaining to simony, typically implying unethical gain.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور سیمونیک عمل کرد و به دنبال منافع شخصی از این موقعیت بود.
مثال:
He acted simoniacally, seeking personal gain from the position.
معنی(example):
سیمونیک ثروت اندوزی کردن از خود غیر اخلاقی است.
مثال:
Simoniacally enriching oneself is unethical.
معنی فارسی کلمه simoniacally
:
به شیوهای مرتبط با خرید و فروش مناصب مذهبی.