معنی فارسی simonious
B1صفتی که به ویژگیهای مربوط به سیمنین یا مکتب فکری او اشاره دارد.
Pertaining to or characteristic of Simon.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت سیمنین او را به یک رهبر خوب تبدیل میکند.
مثال:
His simonious nature makes him a good leader.
معنی(example):
او دیدگاهی سیمنین در مورد مسائل اجتماعی دارد.
مثال:
She has a simonious perspective on social issues.
معنی فارسی کلمه simonious
:
صفتی که به ویژگیهای مربوط به سیمنین یا مکتب فکری او اشاره دارد.