معنی فارسی simplifying
B1ساده‌سازی، کاهش پیچیدگی‌ها یا جزئیات برای آسان‌تر کردن درک یا انجام یک عمل.
The act of making something less complex or complicated.
- verb
verb
معنی(verb):
To make simpler, either by reducing in complexity, reducing to component parts, or making easier to understand.
معنی(verb):
To become simpler.
example
معنی(example):
ساده‌سازی روند به ما کمک می‌کند تا پروژه را سریع‌تر به پایان برسانیم.
مثال:
Simplifying the process will help us complete the project faster.
معنی(example):
آن‌ها در حال ساده‌سازی نرم‌افزار برای بهبود تجربه کاربری هستند.
مثال:
They are simplifying the software to enhance user experience.
معنی فارسی کلمه simplifying
:
ساده‌سازی، کاهش پیچیدگی‌ها یا جزئیات برای آسان‌تر کردن درک یا انجام یک عمل.
