معنی فارسی simplistically
B1بهطرز سادهای، بهطور کلی و بدون در نظر گرفتن جزئیات.
In an oversimplified manner; lacking complexity.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به سادگی باور داشت که همه خوب هستند.
مثال:
He simplistically believed that everyone was good.
معنی(example):
این مسئله به سادگی توصیف شد و پیچیدگیهای آن نادیده گرفته شد.
مثال:
The issue was described simplistically, ignoring its complexities.
معنی فارسی کلمه simplistically
:
بهطرز سادهای، بهطور کلی و بدون در نظر گرفتن جزئیات.