معنی فارسی singeingly

B1

به روشی اشاره دارد که در آن چیزی سوخته یا به شدت گرم شده است.

In a manner that burns or scorches.

example
معنی(example):

گوشت به‌طرز سوختنی روی گریل پخته شد.

مثال:

The meat was cooked singeingingly on the grill.

معنی(example):

او به‌طرز سوختنی صحبت کرد و نکته‌اش را بسیار قوی بیان کرد.

مثال:

He spoke singeingingly, making his point too strong.

معنی فارسی کلمه singeingly

: معنی singeingly به فارسی

به روشی اشاره دارد که در آن چیزی سوخته یا به شدت گرم شده است.