معنی فارسی singingly
B1با لحن آوازخوانی، بیان احساست یا افکار به صورت موزون.
In a manner that resembles singing; having a melodic tone.
- OTHER
example
معنی(example):
او با نغمه خوانی در خیابان راه میرفت.
مثال:
She walked singingly down the street.
معنی(example):
او با نغمه خوانی صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.
مثال:
He spoke singingly, capturing everyone's attention.
معنی فارسی کلمه singingly
:
با لحن آوازخوانی، بیان احساست یا افکار به صورت موزون.