معنی فارسی sinkingly
B1غرق شدن یا در حالی که محو میشوید، به طرز غمگین یا ناراحتکننده ای بیان میشود.
Describing something that is heavy or oppressive, causing a feeling of sinking.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز غمگینی صحبت کرد، گویی در حال محو شدن بود.
مثال:
He spoke sinkingly, as if he were fading away.
معنی(example):
جو سنگینی که در حال غرق شدن بود، همه را ساکت کرد.
مثال:
The sinkingly heavy atmosphere made everyone quiet.
معنی فارسی کلمه sinkingly
:
غرق شدن یا در حالی که محو میشوید، به طرز غمگین یا ناراحتکننده ای بیان میشود.