معنی فارسی sinlessly
B2بدون گناه و خطا رفتار کردن.
In a manner free from sin; pure in actions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بدون گناه زندگی کرد و همیشه به دیگران کمک میکرد.
مثال:
She lived sinlessly, always helping others.
معنی(example):
معمولاً از قدیس به عنوان کسی یاد میشود که بدون گناه عمل کرده است.
مثال:
The saint is often described as having acted sinlessly.
معنی فارسی کلمه sinlessly
:
بدون گناه و خطا رفتار کردن.