معنی فارسی sinusoidally
B1به طور سینوسoidal، به شیوهای که شبیه به تابع سینوسی نوسان دارد.
In a manner resembling or relating to a sine wave.
- ADVERB
example
معنی(example):
نمودار تابع به صورت سینوسoidal نوسان میکند.
مثال:
The graph of the function waves sinusoidally.
معنی(example):
امواج صوتی به صورت سینوسoidal در هوا سفر میکنند.
مثال:
The sound waves travel sinusoidally through the air.
معنی فارسی کلمه sinusoidally
:
به طور سینوسoidal، به شیوهای که شبیه به تابع سینوسی نوسان دارد.