معنی فارسی siphuncled

B1

سیفونکل شده، اشاره به وضعیتی در جانداران دریایی با ساختار خاصی که در آن حفرات برای چرخش آب وجود دارد.

Referring to a structure in marine animals where siphons or holes are present to aid movement.

example
معنی(example):

پوسته سیفونکل شده به حیوان در حرکت در آب کمک می‌کند.

مثال:

The siphuncled shell helps the animal in navigating the water.

معنی(example):

یک فرم سیفونکل شده می‌تواند در گونه‌های مختلف سرپناه‌داران یافت شود.

مثال:

A siphuncled form can be found in various species of cephalopods.

معنی فارسی کلمه siphuncled

: معنی siphuncled به فارسی

سیفونکل شده، اشاره به وضعیتی در جانداران دریایی با ساختار خاصی که در آن حفرات برای چرخش آب وجود دارد.