معنی فارسی siphunculated

B1

سیفونکوله شده، توصیف جاندارانی که دارای ویژگی‌های ساختاری خاصی برای کنترل شناوری و بقاء هستند.

Describing organisms that possess specific structural features to control buoyancy and improve survival.

example
معنی(example):

طبیعت سیفونکوله این گونه بقاء آن را در جریان‌های اقیانوسی افزایش می‌دهد.

مثال:

The siphunculated nature of this species enhances its survival in ocean currents.

معنی(example):

فرم‌های سیفونکوله معمولاً در برابر تغییرات محیطی مقاوم‌تر هستند.

مثال:

Siphunculated forms are often more resilient to environmental changes.

معنی فارسی کلمه siphunculated

: معنی siphunculated به فارسی

سیفونکوله شده، توصیف جاندارانی که دارای ویژگی‌های ساختاری خاصی برای کنترل شناوری و بقاء هستند.