معنی فارسی siss
B1سایز یا حسی از ضعف و ناتوانی، معمولاً به افرادی که مردانگی یا قدرت را به چالش میکشند نسبت داده میشود.
A person who is perceived as weak or cowardly, often used derogatorily.
- NOUN
example
معنی(example):
او هنگامی که نتوانست درخت را بالا برود، احساس ضعف کرد.
مثال:
He felt like a siss when he couldn't climb the tree.
معنی(example):
ضعیف نباش؛ فقط کمی باران است.
مثال:
Don’t be a siss; it’s just a little rain.
معنی فارسی کلمه siss
:
سایز یا حسی از ضعف و ناتوانی، معمولاً به افرادی که مردانگی یا قدرت را به چالش میکشند نسبت داده میشود.