معنی فارسی sizzlingly
B2به طور قوی و حرارتی، به بیان داغی یا حرارت چیزها اشاره دارد.
In a way that produces a sizzling sound or is very hot.
- ADVERB
example
معنی(example):
استیک به طور داغ و آماده برای خوردن است.
مثال:
The steak is sizzlingly hot and ready to eat.
معنی(example):
او به طور داغ و جذاب روی صحنه رقصید.
مثال:
She danced sizzlingly on the stage.
معنی فارسی کلمه sizzlingly
:
به طور قوی و حرارتی، به بیان داغی یا حرارت چیزها اشاره دارد.