معنی فارسی skedded

B1

تنظیم کردن، برنامه‌ریزی کردن یک رویداد یا ملاقات.

To have scheduled or arranged an event or meeting.

verb
معنی(verb):

To schedule.

example
معنی(example):

آنها جلسه را برای هفته آینده تنظیم کردند.

مثال:

They skedded the meeting for next week.

معنی(example):

من وقت ملاقاتم با پزشک را تنظیم کردم.

مثال:

I skedded my appointment with the doctor.

معنی فارسی کلمه skedded

: معنی skedded به فارسی

تنظیم کردن، برنامه‌ریزی کردن یک رویداد یا ملاقات.