معنی فارسی skew-whiff
B1 /ˈskjuː.(w)ɪf/کج، در وضعیتی غیر متقارن یا نا درست قرار گرفتن.
Not straight or properly aligned; crooked.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Askew; lopsided, not straight.
مثال:
I hung up that picture, but it looks skew-whiff to me.
example
معنی(example):
تصویر به صورت کج بر روی دیوار آویزان بود.
مثال:
The picture was hung skew-whiff on the wall.
معنی(example):
او قفسهها را تراز کرد، اما یکی از آنها هنوز کج بود.
مثال:
He aligned the shelves but one of them was still skew-whiff.
معنی فارسی کلمه skew-whiff
:
کج، در وضعیتی غیر متقارن یا نا درست قرار گرفتن.
