معنی فارسی ski-doo

A2

وسیله‌ای موتوری که برای حرکت در برف طراحی شده است.

A motorized vehicle designed for travel on snow.

example
معنی(example):

ما یک اسکیدو کرایه کردیم تا کوه‌های برفی را کاوش کنیم.

مثال:

We rented a ski-doo to explore the snowy mountains.

معنی(example):

او اسکیدو را از روی دریاچه یخ‌زده راند.

مثال:

He drove the ski-doo across the frozen lake.

معنی فارسی کلمه ski-doo

: معنی ski-doo به فارسی

وسیله‌ای موتوری که برای حرکت در برف طراحی شده است.