معنی فارسی skift
B2تغییر دادن یا جابهجا کردن چیزی، به ویژه برنامهها.
To shift or change plans or arrangements.
- VERB
example
معنی(example):
او به دلیل باران مجبور شد برنامههایش را تغییر دهد.
مثال:
He had to skift his plans due to the rain.
معنی(example):
آنها جلسهشان را به هفته آینده منتقل خواهند کرد.
مثال:
They will skift their meeting to next week.
معنی فارسی کلمه skift
:
تغییر دادن یا جابهجا کردن چیزی، به ویژه برنامهها.