معنی فارسی skin-deep
B2عبارت برای توصیف این ایده که زیبایی ظاهری موقتی است و مهم‌تر از آن ویژگی‌های درونی فرد است.
A phrase that suggests that physical beauty is superficial and not as important as a person's inner qualities.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Shallow, superficial.
مثال:
Chris Huhne, environment spokesman for the Liberal Democrats, said Mr Blair's remarks showed he was "delusional" on climate change and that his environmentalism was only "skin deep". - The Independent, 10/01/07
example
معنی(example):
زیبایی سطحی است؛ ارزش واقعی درون پیدا می‌شود.
مثال:
Beauty is skin-deep; true worth is found within.
معنی(example):
مهربانی او نشان می‌دهد که زیبایی‌اش سطحی است.
مثال:
Her kindness shows that her beauty is skin-deep.
معنی فارسی کلمه skin-deep
:
عبارت برای توصیف این ایده که زیبایی ظاهری موقتی است و مهم‌تر از آن ویژگی‌های درونی فرد است.
