معنی فارسی skiwy
B1مسیر یا زمین اسکی که ممکن است خاصیت خاصی داشته باشد، مانند سختی و شیبهای تند.
A specific type of skiing terrain that may include features or challenges.
- OTHER
example
معنی(example):
مسیر اسکیوی برای عبور دشوار بود.
مثال:
The skiwy path was challenging to navigate.
معنی(example):
ما یک مسیر اسکیوی پیدا کردیم که کمتر شلوغ بود.
مثال:
We found a skiwy route that was less crowded.
معنی فارسی کلمه skiwy
:
مسیر یا زمین اسکی که ممکن است خاصیت خاصی داشته باشد، مانند سختی و شیبهای تند.