معنی فارسی slabbed
B2Slabbed به معنای پوشش دادن یا سطحی کردن با استفاده از ورقهای ضخیم یا بلوکهای بزرگ است.
Having been made flat or covered with slabs, often indicating large, flat pieces of material.
- verb
verb
معنی(verb):
To make something into a slab.
example
معنی(example):
صفحه میز با چوب بلوط محکم ساخته شده است تا دوام داشته باشد.
مثال:
The tabletop was slabbed with solid oak for durability.
معنی(example):
آنها پایه را صاف کردند تا مطمئن شوند که سطحی است.
مثال:
They slabbed the foundation to ensure it was level.
معنی فارسی کلمه slabbed
:
Slabbed به معنای پوشش دادن یا سطحی کردن با استفاده از ورقهای ضخیم یا بلوکهای بزرگ است.