معنی فارسی slakiest

B1

شوند، چیزی که بسیار نرم و لزج است.

The most slimy or slippery in texture.

example
معنی(example):

این لذیذترین غذایی است که تا به حال چشیده‌ام.

مثال:

This is the slakiest dish I've ever tasted.

معنی(example):

بعد از باران، گل و لای تبدیل به لزج‌ترین قسمت مسیر شد.

مثال:

After the rain, the mud became the slakiest part of the trail.

معنی فارسی کلمه slakiest

: معنی slakiest به فارسی

شوند، چیزی که بسیار نرم و لزج است.