معنی فارسی slandered

B2

عمل اتهام زدن به فردی به‌گونه‌ای که به اعتبار او آسیب بزند.

Having been subjected to false and damaging statements about oneself.

verb
معنی(verb):

To utter a slanderous statement about; baselessly speak ill of.

example
معنی(example):

او به‌طور ناعادلانه توسط همکاران سابقش مورد اتهام قرار گرفت.

مثال:

He was slandered by his former colleagues unfairly.

معنی(example):

مورد اتهام قرار گرفتن می‌تواند به مسائل قانونی منجر شود.

مثال:

Being slandered can lead to legal issues.

معنی فارسی کلمه slandered

: معنی slandered به فارسی

عمل اتهام زدن به فردی به‌گونه‌ای که به اعتبار او آسیب بزند.