معنی فارسی slatted

B1

ساختمان یا شیئی که ساخته شده است از نوارهای نازک که معمولاً فاصله‌ای بین آنها وجود دارد.

Constructed with narrow, thin strips or slats with spaces in between.

verb
معنی(verb):

To construct or provide with slats.

معنی(verb):

To slap; to strike; to beat; to throw down violently.

معنی(verb):

To split; to crack.

معنی(verb):

To set on; to incite.

adjective
معنی(adjective):

Of or pertaining to a slat; having slats.

example
معنی(example):

صندلی طراحی شفافی دارد تا جریان هوا بهتر باشد.

مثال:

The chair has a slatted design for better airflow.

معنی(example):

این حصار چوبی حریم خصوصی را فراهم می‌کند در حالی که هنوز اجازه ورود نور را می‌دهد.

مثال:

The slatted fence provides privacy while still allowing light through.

معنی فارسی کلمه slatted

: معنی slatted به فارسی

ساختمان یا شیئی که ساخته شده است از نوارهای نازک که معمولاً فاصله‌ای بین آنها وجود دارد.