معنی فارسی slaveringly
B1به معنای ابراز اشتیاق شدید و اغلب غیرقابل کنترل یا حرص.
In a manner that shows excessive delight or craving.
- ADVERB
example
معنی(example):
سگ با اشتیاقی گرسنه به دنبال خوراکش بود.
مثال:
The dog was slaveringly eager for its treat.
معنی(example):
او درباره غذای مورد علاقهاش با اشتیاقی شدید صحبت کرد.
مثال:
He spoke slaveringly about his favorite dish.
معنی فارسی کلمه slaveringly
:
به معنای ابراز اشتیاق شدید و اغلب غیرقابل کنترل یا حرص.