معنی فارسی slavishness

B2

اسلاوی بودن، حالت یا ویژگی پیروی کورکورانه و بی‌چون و چرا از دیگران.

The quality of being overly submissive or obedient; servility.

example
معنی(example):

اسلاوی بودن او نسبت به قوانین موجب ناپسندی او شد.

مثال:

His slavishness to the rules made him unpopular.

معنی(example):

اسلاوی بودن می‌تواند به عنوان عدم تفکر مستقل دیده شود.

مثال:

Slavishness can be seen as a lack of independent thought.

معنی فارسی کلمه slavishness

: معنی slavishness به فارسی

اسلاوی بودن، حالت یا ویژگی پیروی کورکورانه و بی‌چون و چرا از دیگران.