معنی فارسی sleeplessness
B2بیخوابی به وضعیتی اطلاق میشود که فرد نمیتواند به خوبی بخوابد و یا سردرگمی یا اختلال در خواب را تجربه میکند.
The condition of being unable to sleep or the lack of sleep.
- noun
noun
معنی(noun):
Lack of sleep; the property of being sleepless.
example
معنی(example):
پس از یک شب بیخوابی طولانی، در محل کار احساس خستگی میکردم.
مثال:
After a long night of sleeplessness, I felt exhausted at work.
معنی(example):
بیخوابی میتواند به مشکلات مختلف سلامتی منجر شود.
مثال:
Sleeplessness can lead to various health problems.
معنی فارسی کلمه sleeplessness
:
بیخوابی به وضعیتی اطلاق میشود که فرد نمیتواند به خوبی بخوابد و یا سردرگمی یا اختلال در خواب را تجربه میکند.