معنی فارسی slidably

B1

به شیوه‌ای که بتوان آن را کشید یا جابجا کرد.

In a manner that allows sliding or movement.

adverb
معنی(adverb):

So as to be movable by sliding.

example
معنی(example):

در به گونه‌ای طراحی شده است که به راحتی کشیده شود.

مثال:

The door is slidably designed for easy access.

معنی(example):

ما به یک قطعه قابل کشیدن برای پروژه نیاز داریم.

مثال:

We need a slidably component for the project.

معنی فارسی کلمه slidably

: معنی slidably به فارسی

به شیوه‌ای که بتوان آن را کشید یا جابجا کرد.