معنی فارسی sliddery
B1لیز بودن، اشاره به سطحی که به راحتی میتوان بر روی آن لغزید.
Describing a surface that is slippery and difficult to walk on.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وقتی باران شروع شد، جاده لیز شد.
مثال:
The road became sliddery when it started to rain.
معنی(example):
مواظب باش، زمین بعد از باران میتواند لیز باشد.
مثال:
Be careful, the ground can be sliddery after the rain.
معنی فارسی کلمه sliddery
:
لیز بودن، اشاره به سطحی که به راحتی میتوان بر روی آن لغزید.