معنی فارسی slitty
B1به ویژگیای اشاره دارد که باریک و شکافدار باشد، معمولاً در مورد چشمها یا پارچهها.
Describing something as thinly split or narrow, often used for eyes.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Slitlike.
example
معنی(example):
گربه چشمان شکافداری داشت و به نظر مرموز میرسید.
مثال:
The cat had slitty eyes and looked mysterious.
معنی(example):
او لباس شکافداری پوشیده بود که اندامش را به نمایش میگذاشت.
مثال:
She wore a slitty dress that accentuated her figure.
معنی فارسی کلمه slitty
:
به ویژگیای اشاره دارد که باریک و شکافدار باشد، معمولاً در مورد چشمها یا پارچهها.