معنی فارسی sloothered

B1

پوشاندن یا پوشش دادن چیزی به طور یکنواخت.

To have covered or spread something smoothly over a surface.

example
معنی(example):

کیک در فیلینگ شکلاتی پوشیده شده بود.

مثال:

The cake was sloothered in chocolate frosting.

معنی(example):

آنها رنگ را بر روی دیوار پخش کردند.

مثال:

They sloothered the paint on the wall.

معنی فارسی کلمه sloothered

: معنی sloothered به فارسی

پوشاندن یا پوشش دادن چیزی به طور یکنواخت.