معنی فارسی slopingly

B1

به صورت شیب‌دار، به طوریکه زمینه یا سطح به سمت پایین متمایل باشد.

In a sloping manner.

example
معنی(example):

سقف به صورت شیب‌دار طراحی شده بود تا برف بتواند سر بخورد.

مثال:

The roof was designed slopingly to allow snow to slide off.

معنی(example):

او به آرامی شیب‌دار از تپه پایین رفت تا نیفتد.

مثال:

He walked slopingly down the hill, careful not to fall.

معنی فارسی کلمه slopingly

: معنی slopingly به فارسی

به صورت شیب‌دار، به طوریکه زمینه یا سطح به سمت پایین متمایل باشد.