معنی فارسی sloppy
B1عبارت 'بی‌دقت' به چیزی اطلاق می‌شود که با بی‌توجهی یا غیرمناسب انجام شده باشد.
Careless and unsystematic; messy.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Very wet; covered in or composed of slop.
مثال:
The dog tracked sloppy mud through the kitchen!
معنی(adjective):
Messy; not neat, elegant, or careful.
مثال:
The carpenter did a sloppy job of building the staircase.
معنی(adjective):
Imprecise or loose.
مثال:
A sloppy measurement; a sloppy fit!
example
معنی(example):
خط بد او باعث شد که خواندن آن دشوار باشد.
مثال:
His sloppy handwriting made it hard to read.
معنی(example):
سوپ آنقدر رقیق بود که نمی‌توانستید با چنگال بخورید.
مثال:
The soup was too sloppy to eat with a fork.
معنی فارسی کلمه sloppy
:
عبارت 'بی‌دقت' به چیزی اطلاق می‌شود که با بی‌توجهی یا غیرمناسب انجام شده باشد.
