معنی فارسی sloshy
B1 /ˈslɒʃi/راهنما برای وضعیتی که زمین یا سطحی خیس یا لزج است.
Wet and muddy; characterized by slosh.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That sloshes or splashes
example
معنی(example):
زمین بعد از باران شدید خیس و لیز بود.
مثال:
The ground was sloshy after the heavy rain.
معنی(example):
من دوست ندارم روی مسیرهای خیس راه بروم.
مثال:
I don't like walking on sloshy paths.
معنی فارسی کلمه sloshy
:
راهنما برای وضعیتی که زمین یا سطحی خیس یا لزج است.