معنی فارسی slurred

B1

کلمه‌ای که به نوعی از گفتار نامفهوم اشاره دارد که شفاف نیست، معمولاً به دلیل خستگی یا تاثیرات خارجی.

To speak in a way that is not clear, typically influenced by fatigue or substances.

example
معنی(example):

او وقتی خسته بود، کلماتش را نامفهوم بیان کرد.

مثال:

She slurred her words when she was tired.

معنی(example):

دارو باعث شد که او صحبت نامفهومی داشته باشد.

مثال:

The medication caused him to slur his speech.

معنی فارسی کلمه slurred

: معنی slurred به فارسی

کلمه‌ای که به نوعی از گفتار نامفهوم اشاره دارد که شفاف نیست، معمولاً به دلیل خستگی یا تاثیرات خارجی.