معنی فارسی small-boned

B1

دارای استخوان‌های کوچک به فردی گفته می‌شود که دارای استخوان‌های باریک و سبک است.

Having a slender or slight skeletal structure.

example
معنی(example):

او با استخوان‌های کوچک و ظریف است.

مثال:

She is small-boned and delicate.

معنی(example):

یک فرد با استخوان‌های کوچک ممکن است بدنی باریک داشته باشد.

مثال:

A small-boned person may have a slender frame.

معنی فارسی کلمه small-boned

: معنی small-boned به فارسی

دارای استخوان‌های کوچک به فردی گفته می‌شود که دارای استخوان‌های باریک و سبک است.