معنی فارسی smallages

B1

انواع مختلفی از گیاهان معطر که معمولاً شامل کوچک‌سینه می‌شوند.

Plural of smallage, referring to various smallage plants.

example
معنی(example):

کوچک‌سینه‌ها در باغ امسال به خوبی رونق گرفته‌اند.

مثال:

The smallages in the garden are flourishing this year.

معنی(example):

او چند تا کوچک‌سینه برداشت تا به سالادش اضافه کند.

مثال:

She picked some smallages to add to her salad.

معنی فارسی کلمه smallages

: معنی smallages به فارسی

انواع مختلفی از گیاهان معطر که معمولاً شامل کوچک‌سینه می‌شوند.