معنی فارسی smallgoods

B2

مواد غذایی کوچک، اقلامی مانند گوشت‌های فرآوری‌شده، سوسیس و پنیر که معمولاً در فروشگاه‌های خاص در دسترس هستند.

Processed meat products and other food items that are typically sold in small quantities.

noun
معنی(noun):

Cooked, dried, cured and otherwise processed meat products, such as salami; manufactured meats.

مثال:

He worked at a smallgoods manufacturer.

example
معنی(example):

این فروشگاه در فروش مواد غذایی کوچک مانند سوسیس و پنیر تخصص دارد.

مثال:

The store specializes in smallgoods like sausages and cheese.

معنی(example):

او برای پیک‌نیک مقداری مواد غذایی کوچک خرید.

مثال:

He bought some smallgoods for the picnic.

معنی فارسی کلمه smallgoods

: معنی smallgoods به فارسی

مواد غذایی کوچک، اقلامی مانند گوشت‌های فرآوری‌شده، سوسیس و پنیر که معمولاً در فروشگاه‌های خاص در دسترس هستند.