معنی فارسی smallmouth
A2نوعی ماهی که معمولاً در آبهای شیرین یافت میشود و به دلیل ویژگیهای آن در ماهیگیری اهمیت دارد.
A species of fish known for its popularity in freshwater fishing, characterized by its smaller mouth.
- noun
noun
معنی(noun):
A variety of bass (fish) having a small mouth
example
معنی(example):
ماهیان با دهان کوچک در میان ماهیگیران محبوب هستند.
مثال:
The smallmouth bass is popular among fishermen.
معنی(example):
شما میتوانید ماهیهای با دهان کوچک را در بسیاری از دریاچههای شیرین پیدا کنید.
مثال:
You can find smallmouth in many freshwater lakes.
معنی فارسی کلمه smallmouth
:
نوعی ماهی که معمولاً در آبهای شیرین یافت میشود و به دلیل ویژگیهای آن در ماهیگیری اهمیت دارد.