معنی فارسی smattering
B1 /ˈsmæɾɹ̩ɪŋ/سمتر یک مقداری ناچیز و کم‌مقدار از چیزی است، معمولاً اشاره به سطحی از اطلاعات یا تجربه دارد.
A small, scattered amount; a slight knowledge of something.
- noun
noun
معنی(noun):
A superficial or shallow knowledge of a subject.
مثال:
She knows a smattering of Greek, but not enough to carry on a conversation.
معنی(noun):
A small number or amount of something.
مثال:
There’s only a smattering of people who oppose the first amendment.
example
معنی(example):
او اطلاعات سطحی در چندین زبان دارد.
مثال:
She has a smattering of knowledge in several languages.
معنی(example):
هنرمند در نقاشی‌اش از رنگ‌های متنوعی به طور سطحی استفاده کرد.
مثال:
The artist used a smattering of colors in her painting.
معنی فارسی کلمه smattering
:
سمتر یک مقداری ناچیز و کم‌مقدار از چیزی است، معمولاً اشاره به سطحی از اطلاعات یا تجربه دارد.
