معنی فارسی smidge
B1به معنی مقدار بسیار کم، کمی از چیزی.
A small amount; a tiny bit.
- noun
noun
معنی(noun):
A very small quantity or amount.
مثال:
Move it a smidgen to the right.
example
معنی(example):
یک مقدار کم نمک اضافه کنید تا طعم را بهبود ببخشید.
مثال:
Add a smidge of salt to enhance the flavor.
معنی(example):
او فقط به مدت زمان بسیار کمی بیشتر برای اتمام پروژهاش نیاز دارد.
مثال:
He only needs a smidge more time to finish his project.
معنی فارسی کلمه smidge
:
به معنی مقدار بسیار کم، کمی از چیزی.