معنی فارسی smilingly
B1به طور لبخند زده، به صورت خوشحال یا راضی.
In a manner that shows happiness or friendliness through a smile.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با لبخند به او در را باز کرد.
مثال:
She greeted him smilingly at the door.
معنی(example):
کودک با لبخند به دوستانش دست waved.
مثال:
The child waved smilingly to her friends.
معنی فارسی کلمه smilingly
:
به طور لبخند زده، به صورت خوشحال یا راضی.