معنی فارسی smilodon
B1یک گونهی منقرضشده از گربه سانان که دارای دندانهای بسیار بزرگ و تیز بود و در دوره یخبندان زندگی میکرد.
An extinct genus of large saber-toothed cats that lived during the Pleistocene epoch.
- noun
noun
معنی(noun):
Any member of the extinct genus Smilodon, the saber-toothed tigers.
example
معنی(example):
اسمیدون به عنوان گربه دندانخنجری شناخته میشد.
مثال:
The Smilodon was known as the saber-toothed cat.
معنی(example):
اسمیدون در دوران یخبندان زندگی میکرد.
مثال:
Smilodon lived during the Ice Age.
معنی فارسی کلمه smilodon
:
یک گونهی منقرضشده از گربه سانان که دارای دندانهای بسیار بزرگ و تیز بود و در دوره یخبندان زندگی میکرد.