معنی فارسی smithying
B1واژهٔ smithying به عمل آهنگری و کار کردن با فلزات اشاره دارد.
The act of working as a smith; forging metal.
- VERB
example
معنی(example):
او آخر هفتهها را در کارگاه به آهنگری میگذرانید.
مثال:
He spends his weekends smithying in the workshop.
معنی(example):
آهنگری هنری است که به صبر و مهارت نیاز دارد.
مثال:
Smithying is an art that requires patience and skill.
معنی فارسی کلمه smithying
:
واژهٔ smithying به عمل آهنگری و کار کردن با فلزات اشاره دارد.